کد مطلب: ۶۶۷۳۰۲
۱۲ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۹

روایتی از شهید لاجوردی که بعد از ۴۴ سال چاپ شد

شهید لاجوردی در این روایت از اولین برخورد خود با مجاهدین خلق در دهه ۵۰، حذف خونین مذهبی‌ها، نماز سازمانی، اسلام پل مارکسیسم و از گفتمان نظری مارکسیسم خوب می‌تواند مسلمان خوب باشد، می‌گوید.

به گزارش مجله خبری نگار، اثر «مبارزه به روایت شهید سیداسدالله لاجوردی» در سومین دوره از جایزه شهید اندرزگو برگزیده شد. این جایزه ادبی با هدف محوریت مبارزه ادبی با تحریف تاریخ معاصر و همچنین بیان حقایق و روشنگری درباره رژیم پهلوی هر دو سال یک بار برگزار می‌شود.

روایت‌های شهید لاجوردی در این کتاب به صورت موضوعی و تاریخی تقسیم بندی شده است و در بخش‌هایی که روایت شهید نیاز به تکمیل داشته نویسنده با پاورقی‌های دقیق و متناسب به مخاطب این راحتی را داده است که برای کسب اطلاعات بیشتر به اثر دیگر یا حتی اینترنت رجوع نکند.

البته این اثر به لحاظ نگارشی می‌توانست با قالب داستانی نگارش شود، اما این اتفاق نیافتاده است. البته در این متن ما شاهد لحن صمیمانه و بی‌تکلف شهید لاجوردی هستیم. 

کتاب «مبارزه به روایت سید اسدالله لاجوردی» بخشی از خاطرات این شهید است که به خواهش و اصرار دوستانش طی مصاحبه‌هایی در نیمه دوم سال ۱۳۵۸ به ضبط و ثبت رسیده‌است و از این رو می‌تواند به مثابه یک سند تاریخی مورد توجه و استفاده قرار گیرد. شهید لاجوردی در این خاطرات، ضمن ترسیم فضای مبارزاتی پیش از انقلاب به بیان گوشه‌ای از فعالیت هیأت‌های مؤتلفه اسلامی پرداخته است. 

او که خود سابقه چندین بار دستگیری و زندان در رژیم گذشته را داشته، ضمن تشریح وضعیت خود در زندان و انواع شکنجه‌هایی که دیده به تقابل‌های موجود میان نیرو‌های مذهبی با اعضای سازمان مجاهدین خلق و مارکسیست‌ها پرداخته و زوایایی از نوع تفکرات التقاطی آنها در مورد موضوعات مختلف را بیان می‌کند که در جای خود قابل تأمل است.

روایتی از شهید لاجوردی که بعد از ۴۴ سال چاپ شد

این را هم باید توجه داشته باشیم که این روایت در نیمه دوم سال ۵۸ ضبط شده و بعد از ۴۵ سال تازه به چاپ رسیده است. این موضوع حاکی از ضعف و کم‌کاری نسبت به این شهید بزرگوار است و خدا می‌داند که برای چه تعداد از شهدا و افراد تأثیرگذار انقلاب این اتفاق افتاده است.

شهید از ۱۶ سالگی شروع به روایت می‌کند و به مرور تمام اتفاقاتی که رخ داده است را با جزئیات ذکر می‌کند و در برخی از موارد هم نگاه تحلیلی خود را بیان کرده؛ مثلا درخصوص اعدام حنسعلی مصنور می‌گوید: «اعدام انقلابی منصور در حقیقت واکنشی بود به تبعید امام که مؤتلفه از رژیم انتقام گرفت.» یا درخصوص نشانه یاران خمینی اینطور می‌گوید: «آن موقع می‌گفتند که هر کس (محرم) پیراهن سیاه بپوشد، پیداست از یاران خمینی است.»

حتی در بخش‌هایی از کتاب که به دهه ۴۰ مرتبط است با اشاره به اعدام حسنعلی مصنور نظر خود را اینطور اظهار می‌کند: «در مسئله اعدام انقلابی منصور از نظر شخص من شاید بشود این را مطرح کرد که اصولاً اعدام انقلابی نمی‌تواند جوابگوی نیاز‌ها و خواست کلی یک جامعه باشد.

اعدام انقلابی اصولاً نمی‌تواند به جز باز کردن برخی عقده‌ها، کاری از پیش ببرد یا حتی باعث تسکین موقت جامعه شود هر چند مؤتلفه به عنوان کار مبارزاتی اقدام به این کار کرده بود، اما ماهیتاً حذف بود.» البته دلیل موفقیت هیأت موتلفه را هم مذهبی بودن این تشکیلات در جامعه مذهبی ایرانی می‌داند.

روایتی از شهید لاجوردی که بعد از ۴۴ سال چاپ شد

«این بار با توجه به وضع کمرم من جیره روزانه نداشتم. ولی برای بازجویی‌ها با شلاق و آپولو شکنجه می‌شدم یک دفعه در اتاق محمدی و در حال بازجویی بودم که جوانی را آوردند.

معمولاً افراد در اثر شکنجه روی باسن سر می‌خوردند و جابه جا می‌شدند. پا‌های غرق خونش تا بالا ورم و چرک کرده بود. تا وارد شد این محمدی بدون مقدمه با پاشنه کفشش رفت روی پای لخت این و فشار داد پا ترکید و چرک و خون در یک محوطه حدود یک متری پخش شد روی زمین. گفت: چرا این جوری کردی؟ مادر فلان. باید اینجا را بلیسی. برای تحقیر متهم را وادار می‌کرد یکی دو مرتبه با زبان خون و چرک روی زمین و موزاییک‌ها را بلیسد. یک بار با من هم همین کار را کرد. چون کمر من ناقص بود با زانو و پاشنه پا، خون‌ها را تمیز کردم.» 

بخشی از روایت سیداسدالله لاجوردی از شکنجه‌های زندان ساواک محمدرضا پهلوی است. ما در این کتاب شاهد چند روایت تلخ و شیرین از شکنجه‌های ساواک هستیم؛ یکی از آنها را که بالا خواندیم، اما روایت دیگری مربوط به شکنجه زنان و دختری ۱۵ ساله است که لاجوردی از تلخ بودنش اینطور می‌گوید: «با اینکه می‌دانستم همسرم در کنار فرزندانم است، اما احساس می‌کردم که خانمم را آورده‌اند و.»

روایت دیگر هم این است که افرادی که توسط ساواک دستگیر می‌شدند یکی از راه‌های کاهش شکنجه و بی‌گناه نشان دادن خود این بود که خود را به آدم‌هایی که اصطلاحاً گیج و منگ هستند، شبیه کنند تا کم‌تر مورد ضرب و شتم و اعتراف‌گیری قرار بگیرند.

روایتی از شهید لاجوردی که بعد از ۴۴ سال چاپ شد

شهید در دوران مبارزاتی خود چهار مرتبه دستگیر می‌شود که به طور کامل ذکر شده؛ البته به غیر از روایت‌های تلخ شکنجه، جالب‌ترین بخش درباره تقابل مذهبی‌ها با مجاهدین خلق و مارکسیست‌ها در زندان‌های تهران و مشهد است که از نیمه‌های کتاب شروع می‌شود و بخش پایانی نیز ما شاهد دست نوشته‌های شهید در زندان و آلبوم تصاویری از شهید است.
طرح جلد نیز تصویری طراحی شده از زمانی است که در زندان‌های ساواک چشم و کمرش آسیب دیده است.

چاپ سوم این اثر به همت انتشارات موسسه ایران با ۵۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۲ و با تدوین جواد اسلامی به چاپ رسید.

روایتی از شهید لاجوردی که بعد از ۴۴ سال چاپ شد

برچسب ها: کتاب کتاب خواندن
ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر